جدول جو
جدول جو

معنی ملا خل - جستجوی لغت در جدول جو

ملا خل
از توابع چهاردانگه ی هزارجریب بهشهر، از توابع دهستان یخکش
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مداخل
تصویر مداخل
مدخل ها، درآمدها، جمع واژۀ مدخل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مناخل
تصویر مناخل
منخل ها، غربال ها، پرویزن ها، جمع واژۀ منخل
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
جمع واژۀ ملمول. (مهذب الاسماء). رجوع به ملمول شود
لغت نامه دهخدا
(مَ لَ)
ملک خوی. ملک خصال. فرشته خوی. فرشته نهاد. آنکه خصلت و خوی وی چون فرشتگان باشد. نیکخو:
آن ملک رسم و ملک طبع و ملک خو که بدو
هرزمان زنده شود نام ملک نوشروان.
فرخی.
و رجوع به ملک خوی شود
لغت نامه دهخدا
(مُ)
دهی از دهستان بالاتجن است که در بخش مرکزی شهرستان شاهی واقع است و 480 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(مُلْ لا سَ)
از مردم کرمان و از شاعران قرن یازدهم و معاصر شاه عباس اول بوده است. از اوست:
یار رفت و انتظارش با من است
شعله افسرد و شرارش با من است
با چنین سوزی که من دارم سخی
وای بر دوزخ که کارش با من است.
و رجوع به تذکرۀ نصرآبادی ص 245 و 246 و فرهنگ سخنوران شود
لغت نامه دهخدا
(عَ زَ)
همدیگر را طپانچه زدن. لماخ. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُلْ لا دِهْ)
دهی از دهستان شهریاری است که در بخش چهاردانگۀ شهرستان ساری واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(خُپَ رَ)
کسی که شغلش خریدن اسب و استر و مانند آن است. (از فرهنگ فارسی معین) ، خریدار مال دزدی و اموال مسروقه. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مال خر
تصویر مال خر
کسی که شغلش خریدن اسب و اشتر باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مناخل
تصویر مناخل
جمع منخل، گر بال ها آرد بیز ها جمع منخل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مداخل
تصویر مداخل
جمع مدخل، مقابل مخارج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لا بل
تصویر لا بل
نه ولی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مال خر
تصویر مال خر
((خَ))
کسی که اموال دزدی شده را می خرد، کسی که شغلش خریدن اسب و استر و مانند آن است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مداخل
تصویر مداخل
((مَ خِ))
درآمد به ویژه درآمد فرعی و جانبی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مداخل
تصویر مداخل
Intrusive
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مداخل
تصویر مداخل
intrusif
دیکشنری فارسی به فرانسوی
از توابع کلیجان رستاق شهرستان ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
محله دلاک ها، از توابع دهستان کلیجان رستاق ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان چهاردنگه ی سورتچی ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
گاوی که دارای شاخ های باز و بزرگ است
فرهنگ گویش مازندرانی
محل زندگی کولیان
فرهنگ گویش مازندرانی
آهسته آهسته، نوعی بازی
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع بالاتجن قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از مداخل
تصویر مداخل
intrusivo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مداخل
تصویر مداخل
हस्तक्षेप करने वाला
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مداخل
تصویر مداخل
intrusivo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مداخل
تصویر مداخل
natrętny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مداخل
تصویر مداخل
indringend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مداخل
تصویر مداخل
нав'язливий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مداخل
تصویر مداخل
навязчивый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مداخل
تصویر مداخل
aufdringlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مداخل
تصویر مداخل
intrusivo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مداخل
تصویر مداخل
mengganggu
دیکشنری فارسی به اندونزیایی